کتاب PDF سرگذشت ندیمه

.jpg)
در سرگذشت ندیمه داستان از زبان یکی از ندیمهها به نام «جون» روایت میشود. قهرمان داستان دختری دارد که پس از تشکیل حکومت «گیلیاد» او را به خانوادهای بدون فرزند میدهند. «جون» به خانهی یکی از دولتمردان فرستاده میشود و به او لقب «آففرد» میدهند،چون نام فرماندهاش «فرد» است. در پی انجام امورات خانه و خریدهای روزانه، «اف فرد» با ندیمهی دیگری گفتوگو میکند. در نتیجه با گروهی زیرزمینی که برای براندازی حکومت تلاش میکنند، آشنا میشود.
به نقل از روزنامهی واشنگتن پست «سرگذشت ندیمه رمانی است آمیخته به طنز، هراس و هشدار که از آمیزش تیره و تار سیاست و روابط زن و مرد بهطرزی هنرمندانه پرده برمیدارد.
داستان کتاب سرگذشت ندیمه در شهر کمبریج ایالت ماساچوست شکل میگیرد. به دنبال ترور رییس جمهور انقلابی شکل میگیرد که تغییرات عظیمی را در این ایالت ایجاد میکند. انقلاب توسط مسیحیان انجام میشود و سردمداران جنبش، دولتی به نام «گیلاد» ایجاد میکنند. در این حکومت تازه تاسیس قانون اساسی منحل میشود و فردیت افراد -بهخصوص زنان- هیچ اهمیتی ندارد.
مردم در خدمت دولت مورد ظلم و ستم و تبعیضهای جنسیتی قرار میگیرند و دین مسیحیت به عنوان دین قانونی کشور اعلام میشود. ازدواج مجدد، طلاق و بسیاری از تصمیمات فردی که حقوق شهروندی افراد است نیز از سوی دولت، بیقانونی بهحساب میآید. این دولت نمادی از حکومت تئوکراتیک جلید است. در «گیلاد» افرادی که دست به اعتراض میزنند، گناهی مرتکب میشوند و یا خطایی از آنها سر میزند به مجازاتی سخت محکوم میشوند. آنها را به مناطق آلوده که «کولونی» نام دارد میفرستند و یا محکوم به اعدام میشوند. جنازههای گناهکاران را در قسمتهای مختلفی از شهر آویزان میکنند تا درس عبرتی برای افراد جامعه باشد.
در مناطقی از این کشور حوادث فاجعه بار مربوط به نیروگاههای هستهای رخ داده است. در نتیجه، اکثر مردان شهر قدرت باروری ندارند. این درحالیست که ناباروری مردان از سمت دولت مورد قبول نیست و عقیم بودن تنها از سمت زنان تلقی میشود. در پی اتفاقهای سیاسی و نیاز جکومت برای به قدرت گرفتن فرماندههای عالیرتبه، دستور میدهند زنانی که توانایی باروری دارند، در خانوادههای سلطنتی زندگی کنند. چون بتوانند فرزندانی بهدنیا بیاورند و پس از آن برای خدمت به خانوادهای دیگر به خانههای دیگر فرستاده شوند. این زنان «ندیمه» نام دارند.
داستان از زبان زنی از طبقهٔ کلفتها روایت میشود که نام واقعی او جوون است، ولی لقب او از آنجا که نام فرماندهاش «فرد» است، «اُفرد» (Offrefd) است. اُفرد پیش از انقلاب گیلاد همسر و یک دختر کوچک داشتهاست. از آنجا که شوهرش پیش از او با زن دیگری ازدواج کرده بوده ازدواج آنها توسط حکومت جدید غیرقانونی اعلام میشود و پس از فراری ناموفق، زن دستگیر میشود و (چون بچه داشته و باروری خود را ثابت کردهاست) به مرکز سرخ که مرکز آموزش کلفتهاست منتقل میشود، و دخترش به خانوادهٔ یک فرماندهٔ بیفرزند داده میشود. اُفرد از سرنوشت دختر و شوهرش اطلاعی ندارد. او در خلال ماجراهای روزانهٔ خود، خاطرات قدیمیاش را نیز بازگو میکند که فضای خفقانآور جمهوری گیلاد را برای خواننده ترسیم میکند.
وظایف خانگی اُفرد از این قرار است که خرید روزانه را برای مارتاهای خانه انجام میدهد، و در بعضی شبهای هر ماه که احتمال حاملهشدن بیشتر است، در «مراسم» شرکت میکند: در این شبها فرمانده در حضور همسرش و در تختخواب او، با اُفرد نزدیکی میکند. به غیر از این هر شب همهٔ اعضای خانه جمع میشوند و فرمانده قسمتی از انجیل را برایشان میخواند. از آنجا که بیشتر افراد اجازهٔ خواندن ندارند، حتی مطمئن نیستند که انجیل تحریف نشده باشد.
کلفتها حق ندارند تنها به خیابان بروند، به همین خاطر کار خرید را دو نفر دو نفر با هم انجام میدهند. شریک خرید اُفرد، که همیشه یک نفر است، زنی به نام اُفکلن است. آنها هر روز پس از انجام خرید از مغازههایی که دیگر نام ندارند و تنها شکلی بر تابلوی آنها کشیده شدهاست (قرار نیست کلفتها اجازه یا توانایی خواندن داشته باشند)، پای دیوار میروند و جنازههای آویخته شده بر دیوار را تماشا میکنند. این دو به تدریج با هم ارتباط برقرار میکنند و اُفرد میفهمد یک گروه مقاومت زیرزمینی وجود دارد که در حال کسب اطلاعات و فعالیت ضد حکومت است. اُفکلن به اُفرد میگوید فرماندهاش از اعضای بلندپایهٔ حکومت است و از او میخواهد اطلاعاتی در مورد فرماندهاش کسب کند.
فرمانده رانندهاش «نیک» را مأمور میکند که به اُفرد بگوید بعضی عصرها به دفتر کار او برود. این کار از لحاظ حکومت غیرقانونی است، ولی اُفرد با این وجود به دفتر فرمانده میرود و با او یک بازی با واژگان به نام اسکرابل (Scrabble) بازی میکند. فرمانده به اُفرد میگوید شبهای دیگری هم پیش او برود و اُفرد هم به این کار ادامه میدهد. نیک رانندهٔ فرمانده نقش پیغامرسان این ملاقاتهای پنهانی را به عهده دارد. افرد متوجه میشود فرمانده رابطهٔ چندانی با همسرش ندارد و جویای کسی است که بتواند با او صحبت کند. فرمانده در این ملاقاتها به اُفرد اجازه میدهد کتاب بخواند. دامنهٔ این رابطه کمکم گسترش پیدا میکند و یک شب فرمانده به اُفرد لوازم آرایش (برای عبور از ایستگاههای بازرسی) و یک شنل آبی متعلق به همسرش را میدهد، و او را با خود به محلی میبرد که فرماندگان برای تفریح و رابطهٔ نامشروع با زنان به آنجا میروند. اُفرد متوجه میشود زنی که پیش از او کلفت این خانه بوده، رابطهٔ مشابهی با فرمانده داشته و پس از آن که همسر فرمانده به این رابطه پی برده با دار زدن خودش را در اتاقش کشتهاست.
پس از شرکت در مراسم زایمان کلفت یکی دیگر از فرماندههای منطقه، خانم خانه به اُفرد پیشنهاد میکند که با نیک رانندهٔ فرمانده بخوابد تا شاید حامله شود. این مسئله به نفع همه، از جمله خود همسر فرمانده و اُفرد خواهد بود که در صورت عدم موفقیت به کولونیها فرستاده خواهد شد. او در ازای این کار برای لحظاتی عکسی از دختر اُفرد را به او نشان میدهد. اُفرد پس از یک بار خوابیدن با نیک، باز هم به دیدن او ادامه میدهد و عاشقانه بین این دو شکل میگیرد.
یک روز شریک خرید اُفرد عوض میشود و او میفهمد که نیروهای امنیتی برای دستگیر کردنش آمدهاند و او خودش را کشتهاست. بسیار زود همسر فرمانده هم با دیدن لکهٔ مواد آرایشی روی شنل خود به گستردگی رابطهٔ شوهرش با اُفرد پی میبرد و در مشاجرهای این مسئله را به اُفرد اعلام میکند. در حالی که اُفرد در آستانهٔ کشتن خودش است، مأموران امنیتی دنبال او میآیند و او را با خود میبرند. این افراد از اعضای گروه مقاومت و تحت فرمان نیک هستند، و اُفرد را به محل امنی میبرند که او آنجا میتواند خاطرات خود را در سی نوار مغناطیسی ضبط کند…
مؤخرهٔ داستان حدود دویست سال پس از این ماجراها رخ میدهد، و در آن یک محقق چگونگی کشف خاطرات اُفرد و شرایط جمهوری گیلاد را شرح میدهد.
Show more +برای دانلود کتاب سرگذشت ندیمه روی دکمه دانلود زیر کلیک کنید.
توصیه میکنم دانلودش کنید.